سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*****************
پسری با کفشهای کتانی
در یادداشت امروز کیهان آمده است:
نفهمیدیم یک ساعت و چهل دقیقه چگونه گذشت؛ از بس که با همه داغدیدگی، خوب و دلنشین حرف زد. قلنبه سلنبه حرف نمیزد. جاری زندگی خود و فرزندش را با سادگی تمام مرور کرد. و چقدر زلال! میخواست عیادت بیمار برود مرد داغدار اما ما را که دید برگشت و گفت بفرمایید. میگفت در خانهام بیست و چهار ساعته به روی مهمان باز است... بسمالله بفرمایید!
یعقوب قصه ما، درباره هجران یوسفش که اکنون بیست و یک روز شده، صبورانه و با خرسندی حرف زد. اما یکی دو جمله، لابهلای همه شخصیت حرفهای صبورانهاش، عطر و بوی بیقراری داشت؛ آنجا که گفت «با ادب بود. همیشه میگفت نوکرتم آقا. من و مادرش، سیر ندیدیمش». اما نه بیش از یکی دو جمله حسرت، در حرفهایش بود. گفت؛ محمدعلی هنوز ۴۰ روز از نامزدی و عقدش نگذشته بود که به شهادت رسید.
میگوید؛ تا تلویزیون زیرنویس کرد که سه مامور نیروی انتظامی در گلستان پاسداران به شهادت رسیدهاند، گفتم یکیاش محمدعلی من است. چون چند شب بود خواب همین اتوبوس و اینها را میدیدم... دوستان محمدعلی میگویند وقتی راننده جنایتکار با اتوبوس میتاخته تا آدم درو کند و همه فکر نجات خود بودهاند، محمدعلی مانده و همه همّ و غمّش این شده که چند نفر را عقب براند تا آسیبی به آنها نرسد.
وقتی همین صحنه آخر زندگی محمدعلی را تعریف میکند، شوق و حسرت لابهلای کلماتش موج میزند. «وایستاده و چند نفر رو هُل داده عقب تا آسیب نبینن. آخه محمدعلی ورزشکار بود، کونگفو کار میکرد و بدن قدرتمندی داشت. برای همین هم توانسته چند نفر رو با هم هُل بده و نجاتشون بده... سر و مغزش آسیب دیده بود با ضربه اتوبوس». بعد هم با همان زبان نرم و ملایم میگوید «۱۸ روز بود به اینها (دراویش داعشی) میگفتند بفرمایید متفرق بشید، کجای دنیا پلیس این طور با ملایمت برخورد میکنه!؟».
۱۲ سال قبل؛ نسیمشهر... ر. محمدعلی - یوسف داستان ما- کودکی ۹ ساله است، سوم ابتدایی. زمستان است و هوا سرد. اما محمدعلی بدون کاپشن به خانه برگشته است. کاپشنت کو!؟ «همکلاسیام پدر ندارد، دیدم کاپشن ندارد و سردش شده، دادم به او». وقتی در ۹ سالگی توانستی از کاپشنت وسط سوز زمستان بگذری - در حالی که خودت با چسب رازی و پنبه، کتانیات را وصله و پینه میکنی- حتما میتوانی در ۲۱ سالگی، جامه تن را بکَنی برای سلامت و امنیت مردمات.
... پدر، کارمند بازنشسته نیروی هوایی است؛ ۶۳ ساله. اما مجددا او را دعوت به کار کردهاند. چند بار میگوید من سواد چندانی ندارم اما خیلی شهرها رفتهام در همین دوران خدمت. از حساسیتش به بیتالمال میگوید و انجام برخی کارها که میتوانست هزینه میلیاردی داشته باشد اما با استفاده از ظرفیت سربازان، بیهزینه انجام شده است. از دوستیاش با سربازان و کادر میگوید... چگونه غذای خانواده یکی از زیردستان را برای مدتی تامین کرده و فرمانده که مطلع شده، از او خواسته جیره خشک هم به خانواده آن کادر برساند. بله ارتش و محیط نظامی که همهاش مقررات خشک و سخت نیست. میتوان عاطفه را در رگ و پی آن دواند؛ عشق بخشید و عواطف را برانگیخت برای کار و خدمت.
... به خاطر میآورد سربازی را که برگه مرخصی در دست، ایستاده و از پادگان نمیرود و این پا و آن پا میکند. فلانی چرا نمیروی؟... وقتی میشنود که سرباز خرج تو راهی ندارد، دست در جیب میکند و ۵۰ هزار تومان به او میدهد... سرباز میرود اما از مرخصی که برمیگردد، اصرار دارد راهش را کج کند تا نگاهشان به هم نیفتد. صدایش میزند و میپرسد چرا دوری میکنی؟ سرباز میگوید خجالت کشیدم، اما پاسخ میشنود: آن پول، ناقابل است. شیرینی من بود به شما، فراموشش کن.
... رو به مهمانان میکند و با لبخند و صفایی که از عمق جانش میجوشد و بر صورتش میریزد، میگوید «چیزی از من کم شد؟ چیزی کم نشد که». با همان لهجه شیرین آذری میگوید؛ متولد سراب است؛ حد فاصل اردبیل و تبریز. شهید محمدعلی با این سبک زندگی و پای سفره این پدر و مادر بزرگ شده؛ مادری که پدر با شوق میگوید سیده است و به تاکید میگوید «سیده علویه». مادر مریضاحوال است و پدر و محمدعلی، مشتاقانه در کار خانه کمکش میکردهاند. ۲۱ روز میشود که محمدعلی، کمک مادر نکرده و جایش خالی است. مادر هم بیشکایت، و از سر صبر و شکر حرف میزند؛ هر چند که شوق و حسرت جوان رعنایش در کلمات او هم زبانه میکشد.
پدر با همه صبوری که از روحیاتش میبارد، میگوید ممکن است روزی کم حوصلهتر باشم و کاری را در خانه از امروز به فردا موکول کنم، اما سر کار مطلقا نمیتوانم بیتفاوت باشم. پنج صبح از خواب بلند میشوم و نمازم را میخوانم و صبحانهام را میخورم و میروم سر کار. ساعت اداری تا ۲ بعدازظهر است اما من ساعت ۵ زودتر، به خانه بر نمیگردم.
آنقدر ساده اما شوقانگیز و دلنشین، جاری زندگی بیآلایش و غبطه برانگیز خود را بازگو میکند که نمیفهمی یک ساعت و چهل دقیقه چگونه سپری شد. بحث که گل میاندازد، از «۲۵ دقیقه شیرین» یاد میکند. ۲۵ دقیقهای که انگار جرعه جرعه و به قناعت، ثانیههای شیرین و شورانگیزش را سر کشیده است؛ ۲۵ دقیقهای که «آقا» همین چند روز پیش به خانهشان آمده و مهمانشان شده است.
میگوید «آقا» که آمد، یک پارچه نور بود و با خودش امید و آرامش را به خانه ما آورد؛ خانهای در محله شهیدپرور ابوذر و فلاح تهران. خانهای که همسایگان شریفش، بلافاصله سنگنوشته نام شهید را بر سردرِ آن به افتخار زدهاند، «ساختمان شهید محمدعلی بایرامی». از آقا انگشتری هدیه گرفته و بر دست دارد. با افتخار نشانمان میدهد؛ داماد خانه هم از حضرت آقا انگشتر دیگری گرفته است. میگویند مثل یک رویا بود.
رهبری یک جلد کلامالله به خانواده شهید اهدا کردهاند. دستخط حضرتش، چشمنوازی میکند. یکی از دوستان قرآن را میگشاید. صفحه ۲۰۹ میآید؛ سوره یونس. «إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاهًِْ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ، أُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ... دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِینَ. کسانی که به دیدار ما امید ندارند و به زندگی دنیا راضی شده و به آن، مطمئن شدهاند، و آنان که از آیات ما بیخبرند، به کیفر کارهایی که میکردهاند، جایگاهشان جهنم است. همانا آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، پروردگارشان آنها را به ایمانشان هدایت میکند به بهشتهایی پر نعمت، که نهرهای آب در زیر پایشان جاری است».
زندگی ساده، همراه با پاکدستی، مردمداری و خدمتگزاری و صبوری و خرسندی، غبطهبرانگیز و شوقآفرین است. امید میبخشد و حرکت میآفریند. مانند درخت پاکیزهای که آلودگی هوا را به خود میگیرد و هوای معطر تنفس به پیرامون میپراکند. اینجا در محله فلاح تهران، چراغ دیگری برافروخته شده، برای روشن کردن مسیر زندگی مردم و مسئولان. این هم لطف خداست برای خانوادهای حلال و حرامشناس، که خوبی و خدمت را در حد وسع زندگی کردهاند و حالا خدا خواسته که عطر و بوی حیات طیبه آنها در شهر جاری شود. سزاوار است که چنین خانه و خانوادهای، چراغافروز فضیلت و شرافت باشد، به اذن و اراده الهی. «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ الله أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. در خانههایی، خداوند اذن داده تا (نام و مقام آنها) بالا برده شود و نام او در آنها ذکر گردد. در آن خانهها، بامدادان و شامگاهان، تسبیح او میگویند».
... بزرگواری و عظمت روح خانواده شهید سر جای خود محفوظ. اما آیا این پرسش همچنان سر به مُهر میماند که کدام مدیران با رویکردهای سیاستبازانه انحرافی و کوتاهی در برابر عناصر جنایتکار، موجب میشوند قبیل فتنهانگیزیها و اغتشاشافکنیهای خیابان پاسداران شکل بگیرد و اوباش همپیاله با ضد انقلاب، جرأت معرکهگیری و ایجاد ناامنی پیدا کنند و به کشور و ملت خسارت بزنند؟ اگر قیامت حق است که یقینیترین حقایق است، چنین مسئولانی چه پاسخی فقط در قبال خون یک شهید نازنین مثل محمدعلی بایرامی و والدین و نوعروس او خواهند داشت!؟
چرایی و تبعات اخراج وزیر خارجه آمریکا
علیرضا رضاخواه در خراسان نوشت:
ترامپ رکورد برکناری مقام های ارشد کابینه را شکست و پس از ماه ها گمانه زنی بالاخره رکس تیلرسون وزیر خارجه کابینه اش را برکنار کرد. بر اساس قانون اساسی آمریکا وزیر خارجه چهارمین مقام اجرایی کشور پس از رئیس جمهور، معاون اول و رئیس مجلس نمایندگان آمریکا شناخته می شود. طبق گزارش های منتشرشده، ترامپ روز گذشته وزیر امورخارجه آمریکا را عزل و رئیس سازمان "سی آی ای" را به جای او منصوب کرد. او همچنین جینا هاسپل یک مامور ارشد اطلاعاتی را به عنوان رئیس جدید سازمان سیا معرفی کرد. جابه جایی هایی که خیلی زود به تیتر یک رسانه های خبری دنیا تبدیل شد. اما چرا ترامپ چنین زمانی را برای اخراج وزیر خارجه آمریکا انتخاب کرده است؟ تبعات جابه جایی های اخیر در سطح داخلی و بین المللی و به ویژه تاثیر آن بر آینده توافق برجام چه خواهد بود؟ این ها سوالاتی است که در یادداشت پیش رو تلاش میشود تا در دو سطح داخلی و بین المللی به آن ها پاسخ داده شود.
۱-تحلیل تحولات اخیر در سطح داخلی
درباره چرایی و تبعات تحولات اخیر در دولت آمریکا می توان سه گمانه تلاش برای قبضه قدرت توسط ترامپ تا ۲۰۲۰ و کشمکش میان جناح های داخلی قدرت را مطرح کرد.
الف: تلاش برای قبضه قدرت
در همان روزهای آغازین حضور ترامپ در کاخ سفید به عنوان نامزد پیروز از حزب جمهوری خواه، توافقی غیر رسمی میان وی و بدنه رسمی سیاسی و امنیتی این حزب منعقد شد که بر اساس آن با توجه به شخصیت جنجالی ترامپ و بی تجربگی وی در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی، مدیریت این دو نهاد حساس بر عهده ساختار بوروکراتیک و دیوانی جمهوری خواهان گذاشته شود. اما این روزها ترامپ که به شدت علاقه مند به حضور پر رنگ در رسانه های خبری است به خوبی دریافته است که خارج بودن از حلقه اصلی تصمیم سازی در حوزه سیاست خارجی به معنی از دست دادن رسانه خواهد بود. بنابراین برکناری تیلرسون و جایگزینی وی با یکی از نزدیکان رئیس جمهور آمریکا را می توان در چارچوب تلاش ترامپ برای قبضه قدرت و مقابله با جریان های موازی و مستقل در داخل دولت تفسیر کرد.
ب: کشمکش میان جناح های داخلی قدرت
گمانه سوم برکناری تیلرسون را ناشی از کشمکش جناح های داخلی قدرت در کاخ سفید میداند و با اشاره به سه گانه جمهوری خواهان سنتی، اعضای خانواده ترامپ و راستگراهای افراطی؛ این گونه استدلال می کند که تلاش های این سه ضلع در داخل کابینه ترامپ برای غلبه بر یکدیگر باعث شده دولت ترامپ متزلزل ترین دولت تاریخ معاصر آمریکا لقب بگیرد. بر اساس این گمانه، جمهوری خواهان سنتی که به تازگی موفقیت هایی را در پاک سازی کاخ سفید از جریان راست افراطی و نزدیکان خانوادگی ترامپ به دست آورده اند، دچار دو دستگی شده و جریان تی پارتی در داخل حزب جمهوری خواه تلاش میکند با نزدیک شدن به منابع قدرت در دولت، محافظه کاران سنتی در این حزب را از موقعیت های مهم دولت فدرال دور نگاه دارد. انتخاب مایک پمپئو از رهبران جنبش تی پارتی به عنوان جایگزین تیلرسون این گمانه را تقویت می کند.
به هرحال هر کدام از سه گمانه مذکور را که در نظر بگیریم تبعات اتفاقات اخیر در سطح داخلی را می توان در تضعیف جمهوری خواهان سنتی و جریان محافظه کار داخل آمریکا دانست. امری که می تواند چالش های جدی را برای حزب جمهوری خواه به دنبال داشته باشد و در صورت ترمیم نشدن شکاف های حزبی، در طولانی مدت به شکل گیری یک حزب سوم در داخل آمریکا بینجامد.
۲-تحلیل تحولات اخیر در سطح خارجی
درباره چرایی و تبعات تحولات اخیر در دولت آمریکا در سطح بین المللی نیز گمانههای متعددی قابل طرح است که در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم.
الف : عبور تیلرسون از خط قرمز ترامپ
از جمله مولفه هایی که می توان از آن ها به عنوان عوامل موثر در شکل گیری تغییرات اخیر در دولت آمریکا یاد کرد، اظهارات ضد روسی تیلرسون است. وزیر امور خارجه آمریکا، بامداد سه شنبه ۲۲ اسفندماه درباره مسموم کردن جاسوس سابق روسیه در بریتانیا هشدار داده و گفته بود که به این اقدام پاسخ داده می شود. ترزا می، نخست وزیر بریتانیا پیشتر در همین روز گفت، سرگئی اسکریپال و دخترش روز ۱۳ اسفند بانوعی ماده مخرب اعصاب نظامی مسموم شده اند که در روسیه تولید میشود. برخی تحلیل گران معتقدند با توجه به رابطه ترامپ با روس ها اظهارات تیلرسون دراینباره برای رئیس جمهور جنجالی آمریکا به معنی عبور وزیر خارجه از خط قرمزهای رئیس جمهور محسوب می شود. لذا تنها اندکی بعد از این سخنان، ترامپ تیلرسون را از وزارت خارجه آمریکا اخراج کرده است.
ب: بهانه ای برای جابه جایی
گمانه دیگری که در این زمینه مطرح می شود به سابقه اختلافات وزیر خارجه و رئیس جمهور آمریکا اشاره داشته و تاکید دارد که ترامپ به دنبال بهانه ای برای تغییر تیلرسون بود. واکنش وزیر خارجه آمریکا به تصمیم ترامپ برای مذاکره مستقیم با رهبر کره شمالی، این بهانه را فراهم ساخت. این اولین دیدار یک رئیس جمهور آمریکا در دوره کاری اش با یک رهبر کره شمالی خواهد بود. بنا به گزارش ها، ترامپ فورا با شنیدن پیشنهاد چنین دیداری از مقام های کره جنوبی در روز پنج شنبه به آن پاسخ مثبت داده و با این کار دولت خود را غافلگیر کرده است. تیلرسون هم که در سفر آفریقایی قرار داشت این تصمیم ترامپ را تصمیم شخصی او توصیف و تاکید کرده است که وزارت خارجه در این باره بی اطلاع است. البته او پیشتر در جلسه ای خصوصی ترامپ را احمق و کودن خوانده بود و در موارد دیگری نیز از ابراز مخالفتش با رئیس جمهور آمریکا پرهیز نکرده بود.
۳-تبعات تغییرات اخیر در دولت آمریکا
با این حال چنان چه بخواهیم تبعات تحولات اخیر را دسته بندی کنیم می توان به تقویت رویکرد ضد ایرانی دولت آمریکا، کمتر شدن بزک چهره آمریکا و افزایش اقدامات خرابکارانه سازمان سیا اشاره کرد.
الف:تقویت رویکرد ضد ایرانی در دولت آمریکا
واشنگتن پست روز گذشته در تحلیل وقایع رخ داده در وزارت خارجه آمریکا نوشت:انتقال مایک پمپئو به وزارت امور خارجه آمریکا احتمالا خبر بدی برای برجام است. برکسی پوشیده نیست که یکی از دلایل اخراج تیلرسون مواضع وی درباره برجام و ایران بوده است. ترامپ خودش نیز بعد از این جابه جایی ها تصریح کرده است که «در برخی قضایا» با رکس تیلرسون «توافق نداشته است. » وی یکی از نقاط اصلی اختلاف با وزیر خارجه پیشین آمریکا را، برجام دانسته و گفته: «وقتی که به توافق با ایران نگاه میکنید، به نظر من بسیار بد است ولی از نظر او (تیلرسون) مشکلی ندارد. من به دنبال لغو توافق یا انجام کاری در این زمینه بودم، ولی او کمی متفاوتتر میاندیشید. لذا ما طرز تفکر مشترکی نداشتیم».
در مقابل پمپئو شخصیتی به شدت ضد ایرانی و مخالف برجام است که تلاش خواهد کرد خصومت های ضد ایرانی واشنگتن را تشدید کند. تغییر تیلرسون در شرایطی که تیم وزارت خارجه آمریکا در آستانه دیدار با دیپلمات های اروپایی برای بررسی برجام و انجام مذاکرات پیرامون تغییرات در این توافق بین المللی بودند، پیامی جدی به اروپایی ها و اقدامی معنا دار در حوزه روابط بین الملل تلقی می شود.
ب: افزایش اقدامات خرابکارانه سازمان سیا
از جمله تبعاتی که کمتر به آن پرداخته شده است احتمال افزایش اقدامات خرابکارانه سازمان سیا به عنوان بازوی اجرایی سیاست خارجی آمریکاست. ترامپ «جینا هاسپل» از افسران اطلاعاتی کهنهکار آمریکایی را به ریاست سازمان سیا منصوب کرده است. هاسپل که در سال ۱۹۸۵ به سیا پیوست، یک افسر عملیاتی خشن است که در فوریه ۲۰۱۷ به معاونت این سازمان منصوب شد. نام وی یک دهه پیش، زمانی بر سر زبانها افتاد که مشخص شد سیا در تایلند یک زندان مخفی برای نگهداری، شکنجه و بازجویی از متهمان به ارتباط با گروههای تروریستی ایجاد کرده است. وی در سال ۲۰۰۲ ریاست این بازداشتگاه را بر عهده داشته است. اسنادی که بعدها منتشر شد، نشان داد زندانیان در این بازداشتگاه به روشهایی که حتی در قوانین آمریکا غیرقانونی است، شکنجه میشدهاند. هاسپل بعدا رئیس دفتر «خوزه رودریگز» رئیس وقت مرکز ضدتروریسم سیا شد. او در سال ۲۰۱۳ هم به معاونت «سرویس سری ملی» که مسئولیت عملیاتهای خرابکارانه مخفی آمریکا در سرتاسر جهان را بر عهده دارد، منصوب شد. حضور چنین شخصی در ریاست سازمان سیا از یک سو و حضور رئیس سازمان سیا در راس وزارت خارجه از سوی دیگر بیانگر تضعیف جایگاه دیپلماسی و تقویت خرابکاری های هدفمند و اقدامات براندازانه با هدف تغییر رژیم در کشورهای رقیب در میان مدت است که البته هوشیاری و توجه دستگاه های امنیتی کشورمان را طلب می کند.
ج: کمتر شدن بزک چهره آمریکا
از جمله تبعات دیگر تغییرات اخیر می توان به افزایش ماجراجویی آمریکایی ها در عرصه سیاست خارجی و احتمالا انزوای بیشتر این کشور اشاره کرد. تا قبل از خروج تیلرسون شاهد یک سیاست خارجی دوگانه از سوی واشنگتن بودیم: سیاستخارجی کاخ سفید و سیاستخارجی وزارت امورخارجه. به گونه ای که وزارت خارجه تلاش می کرد با بزک تصمیمات کاخ سفید چهره ای عقلانی تر از آن چه در واقعیت است از ترامپ در میان دوستان واشنگتن ترسیم کند، با این حال خروج تیلرسون باعث می شود این دوگانگی کمتر دیده شود و حقیقت گزنده و غیر قابل پیش بینی کاخ سفید عریان تر در معرض دید جهانیان قرار بگیرد.
وارونهنمایی را بس کنید!
حسن رضایی در وطن امروز نوشت:
تاریخ انگار عجله دارد برای رسیدن به جایی! ترامپ را ببینید؛ چرخ روزگار او را آورده تا بیپرده، آمریکا را نمایندگی کند. انگار لیبرالیسم سرخورده باشد روی یخهای تاریخ، آن هم در یک سراشیبی تند! ترامپ بر خلاف آنچه گفته میشود دیوانه نیست، او صورت مجسم یک انسان غربی با همه مختصات آن است؛ منتها بقیه دیوانگیهایشان پوشیده بود ولی او نیازی به پردهپوشی نمیبیند. من دیوانگی ترامپ را تنها در اینباره قبول دارم، و لا غیر! اگر کسی فکر کند در صورتی که جمهوریخواهان فردی غیر از ترامپ را معرفی میکردند، بهتر با دنیا تا میکرد، سخت در اشتباه است. «نوام چامسکی» اندیشمند برجسته آمریکایی قول معروفی در همین زمینه دارد. او میگوید: «حزب جمهوریخواه آمریکا، خطرناکترین سازمان تاریخ بشریت است». سخن چامسکی البته کمی ناقص است.
حقیقت آن است که «دولت آمریکا از آغاز پیدایش در ۲۴۰ سال قبل تاکنون، خطرناکترین سازمان تاریخ بشریت بوده است!» برای اثبات آنچه تاکنون گفته شد-دیوانه نبودن ترامپ- یک سند بسیار معتبرتر هم وجود دارد. طبق گزارشی که آسوشیتدپرس در یکسالگی دولت ترامپ منتشر کرده، او جز لغو برجام، تقریباً تمام وعدههای انتخاباتی خود را محقق کرده است. وعدههای ترامپ البته عمدتا در جهت کاهش هژمونی آمریکا و محدود کردن آن به داخل مرزهاست. امری که تناقض آشکاری با تفکر سلطانی کدخدا در جنگل قرن ۲۱ دارد. مسأله جابهجایی سفارت آمریکا از تلآویو به قدس هم بیش از آنکه در اختیار ترامپ باشد، در اختیار منافع وجودی و ماندگاری او در قدرت است.
بوی یاسین لیبرالیسم البته تنها از آمریکا بلند نیست و در اروپا هم ظاهراً فصل خرماپزان از راه رسیده است. اینجا اما دهانت را میبویند، مبادا گفته باشی کدخدا کذاست یا خدای نکرده، دوستانش زگیل دارند! لذا بگذارید از والاستریتژورنال، پرمخاطبترین روزنامه انگلیسیزبان جهان که به اقتصاد میپردازد و از قضا دفتر اصلیاش در خیابان والاستریت نیویورک هم واقع است! شاهد بیاورم که همین ۲ روز پیش نوشته: «اروپا و به تبع آن «غرب» به عنوان یک قدرت سیاسی منسجم در حال فروپاشی است و همزمان، امپراتوریهای قدیمی ایران، روسیه و ترکیه برای تسلط بر سرزمینهای گسترده اوراسیا مشغول رقابتند!» رسانه نمادین روح کدخدا البته در بخشی از این تحلیل، همه را به کیش خود پنداشته، با این وجود، جان مطلب را بدرستی نقل کرده است.
بر این اساس، به یقین میتوان گفت کمعقل، عصرحجری، بیسواد، بیشناسنامه، تازه به دوران رسیده، ترسو، بزدل، عقبمانده، تخریبگر و هوچیباز اصلی، همین «روپرت مرداک» لعنتی و سردبیر والاستریتژورنال است. الهی که برود به جهنم! اینها را گفتم تا اولا کمی فضا تلطیف شود؛ ثانیا با اشاره به وجود یک شریک جرم معتبر! در ادامه راحتتر بتوانم حرف بزنم از اینکه سربرآوردن تمایلات استقلالطلبانه در اروپا، زنگ خطری جدی برای رویای دهکده جهانی به کدخدایی اسلحهسازان کاخ سفید است. سربازان خسته لیبرالدموکراسی تا از شوک بریگزیت فارغ میشوند، تازه انتخابات فرانسه و هلند نگرانشان میکند و باید برای کالگزیت چارهاندیشی کنند، و کمی بعد، تشکیل دولت ائتلافی در اتریش و حالا نتایج انتخابات پارلمانی ایتالیا دوباره چرتشان را پاره میکند و اینها تازه نقاط آغازین یک دومینو است!
ما اما در اینجا چون خوب زبان دنیا را بلدیم و خیلی حرفهای هستیم، هیچ نیازی به دیدن این واقعیات حس نمیکنیم! لذا برای آنکه ۵ سال دخیل بستن به چنین سیستمی برای رفع و رجوع مشکلات اقتصادی مملکت- ولو آب خوردن مردم- را ماله بکشیم، به جای اصلاح دولت آمریکا، از واژه جدید و پرمفهوم «رژیم ترامپ!» استفاده میکنیم.
اینها اما چه میزان از واقعیات را تغییر خواهد داد!؟ والله که هیچ، و نه حتی، «تقریبا هیچ»! مستند این مدعا کجاست؟ نخستین مستند، عملکرد شخص اوباما در مواجهه با برجام است. اوباما به صراحت گفته است: «برجام میراث من است». باراک اما با میراث خود چه کرد؟ او درست یک روز پس از اجرایی شدن برجام، به وزارت خزانهداری دولتش دستور داد ۱۴ فرد و نهاد ایرانی را تحت تحریمهای جدید قرار دهد.
دست زدن به چنین رفتار خصومتآمیزی در روز اول یک قرارداد چندین ساله، تناقض روشنی با بند ۲۸ برجام مبنی بر اجرای توأم با حسننیت طرفین داشت. اوباما اما بر خلاف پندار باسوادها(!) خیلی هم مودب نبود و همین رویه را تا پایان دولتش ادامه داد. او فروردینماه ۹۵، آب پاکی را روی دست همگان ریخت و گفت: «من نمیتوانم قول بدهم ایران میتواند از این فرصت- برجام- برای ورود به جامعه بینالملل استفاده کند». اریبهشتماه ۹۵ اما جان کری برای حل مشکل همکاری بانکهای اروپایی و ایران، به دیدار بانکداران اروپایی رفت تا به آنها بگوید: «بانکها تا آنجا که احتیاطات لازم را به کار ببندند و بدانند با چه کسی مبادله کنند با معیارهای (قانونی) نامناسب و غیرمشخص روبهرو نخواهند شد!» اینها در واقع کمکهای موثر رژیم اوبامای مودب به دولت ایران بود.
آنقدر موثر که محمدجواد ظریف، بعدها در ۱۷ مهرماه ۹۶، در نشست وزرای خارجه ۱+۵ و ایران، روبهروی «رکس تیلرسون» بنشیند تا به او و دوستانش بگوید: «ما هنوز نمیتوانیم در انگلستان یک حساب بانکی باز کنیم!» ارائه خدمات رژیم اوباما به برجام اما به همینها محدود نشد. محمدجواد ظریف خردادماه ۹۵ با حضور در صحن علنی مجلس گفته بود: «ما به دولت آمریکا تذکر دادیم باید برجام رعایت شود و تمدید قانون ISA مغایر برجام است!» اوباما اما در اقدامی مضحک و البته توهینآمیز، نه ISA را امضا و نه آن را وتو کرد! نتیجه روشن بود؛ چرا که لوایح تصویب شده توسط کنگره و سنا، در صورت امضا نشدن توسط رئیسجمهور، پس از مدت زمانی مشخص بدل به قانون رسمی و لازمالاجرا میشوند! تراژدی واژهسازیهایی چون «رژیم ترامپ» اما باز هم عمیقتر از این حرفهاست.
برای آنها که تاریخ آمریکا را میدانند و سواد دارند(!) روشن است پس از جنگ اول جهانی و انعقاد پیمان ورسای، «وودرو ویلسون» رئیسجمهور وقت آمریکا طی اعلامیهای ۱۴ بندی، پیشنهاد تشکیل «مجمع اتفاق ملل» یا «جامعه ملل» را ارائه داد. سازمانی که تا جنگ دوم جهانی دوام آورد. در کمال تعجب اما دولت آمریکا خود هرگز به «جامعه ملل» نپیوست، دلیل هم واضح بود: مخالفت کنگره و سنا! بر این اساس، اصطلاح «رژیم ترامپ» همانقدر شوخی تلخی است که تیتر «امضای کری تضمین است»، احمقانه بود! حالا اما در کمال شگفتی میبینیم الهههای باسوادی و پرعقلی! جهت رپرتاژ رفتن برای رئیسجمهور تازهکار فرانسه، با آب و تاب زیاد، از تیتر «اوبامای اروپا» استفاده میکنند. من نمیدانم برای این افراد و این طرز تفکر منجمد، باید چه اصطلاحی به کار برد، این را اما میدانم که به تبع طرح مارشال، ریشههای اصلی اقتصاد اروپا هنوز در نیویورک است و اروپاییها بدون اجازه آمریکا، باک هواپیمای وزیر خارجه ما را هم پر بنزین نمیکنند. شما را به برجام قسم، دنیا را به جامعه وارونه نشان ندهید!
اعترافات سردار
سردار محمدرضا نقدی معاون فرهنگی اجتماعی سپاه در جوان نوشت:
این روزها بهدنبال مواضع جدید آقای احمدینژاد، بعضی روزنامهها و پایگاههای اطلاعرسانی خیلی جدی بهدنبال اظهار نظرهمکاران سابق وی هستند تا ابتدا انتقادات آنها را منتشر و سپس گله کنند که صرف اعتراف کافی نیست، و افرادی که با احمدینژاد همکاری داشتهاند یا از او حمایت کردهاند باید بهخاطر این حمایتشان از مردم عذر خواهی کنند، از جمله چند روز پیش شاهد بودیم که بعضی روزنامهها سخنان یکی ازسرداران بزرگ نیروهای مسلح را دستمایه قرار دادند و تیتر «اعترافات دیر هنگام سردار» را برای آن برگزیدند. وقتی سخنان ایشان را دیدم، من هم کاغذ و قلم را برداشتم تا اعترافنامه را بنویسم. دیدم اگر حمایت از افرادی که خوب بوده و بعد به خطا رفتهاند، در دوره خوبی شان، جرم وگناه محسوب شود و باید بابت آن عذرخواهی کرد، پیش از مورد اخیر موارد خیلی مهمتری داشته ام که باید اول به آنها اعتراف کنم. اعتراف کنم نه فقط من بلکه گروه زیادی از مردم حزبالله ریختیم توی خیابان و شعار دادیم «درود بر بازرگان نخست وزیر ایران».
اعتراف کنم بارها به اتفاق رزمندگان و سرداران بزرگ دفاع مقدس به دیدار «مرحوم آقای منتظری» رفتیم و از ایشان حمایتهای قاطع میکردیم.
در پیشگاه ملت عزیز اعتراف کنم که روابط صمیمی با «مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی» داشتم، نه فقط بنده بلکه اکثریت قریب به اتفاق نیروهای انقلابی لااقل در دور اول ریاست جمهوری ایشان به او رأی دادند، از آن مرحوم حمایت کردیم. بنده حتی در حمایت از او سخنرانی هم کردم. رسماً در پیشگاه خدای متعال و خدمت مردم عزیز صادقانه اعتراف کنم که از «جناب آقای شیخ یوسف صانعی» به شدت حمایت کرده ام و بارها جمع مدیران و فرماندهان تحت مدیریت خودم را به دیدار ایشان بردهام.
اعتراف کنم به «آقای احمدینژاد» رأی دادم، در دوره اول ریاست او مسئولیت پذیرفتم و به او کمک و از او حمایت کردم.
رأی دادن و حمایت از اینها که هنوز خود را جزو جریان انقلاب و اسلام میدانند که چیزی نیست، حتی باید اعتراف کنم در یک دورهای فیلمهای فرد فاجر مفسدی مثل «محسن مخملباف» را که امروز نوکر حلقه بهگوش صهیونیستهاست، ترویج و مردم را به دیدن آن تشویق کرده ام.
اعتراف کنم در مجلس شورا و خبرگان به امثال موسوی خوئینی ها، موسوی بجنوردی، مهدی بازرگان، هادی غفاری و ... رأی داده ام.
اعتراف کنم با امثال عبدالله نوری، محسن میردامادی، محسن آرمین و ...ارتباطات و همکاریهای زیادی داشته ام و موارد فراوان اعترافات مشابه در دورههای مختلف زمان.
و اعتراف کنم که همه این روابط را قطع کردم و دوستیها را برهم زدم وحمایت هایم به مخالفت تبدیل شد. حالا با اینهمه اعتراف صریح میگویند باید «عذر خواهی» کنید چون از افراد منحرف حمایت کردهاید ولی من با وجود همه این اعترافات عذرخواهی نمیکنم که هیچ، بلکه هم به موضع دیروز و حمایتهای گذشتهام از این افراد و هم به موضع امروز و مخالفت جدی با ایشان افتخار میکنم.
افتخار میکنم از روزی که مرحوم بازرگان کمر به خدمت به امام و انقلاب بست از او حمایت کردم و روزی که راهش را از امام جدا کرد مخالف او شدم. هم حمایتم در راه انقلاب و کمک به مردم بود و هم مخالفتم.
افتخار میکنم تا روزیکه مرحوم منتظری مدافع سرسخت ولایت فقیه و پیرو امام و مبارز علیه طاغوت و استکبار بود، حامی و همکار او بودم و از روزیکه مقابل امام ایستاد و از منافقین و لیبرالها خط گرفت و هیچ ارشادی او را به خط انقلاب بازنگرداند مخالف سرسخت او شدم.
افتخار میکنم تا زمانیکه مرحوم رفسنجانی منادی عدالت اجتماعی و فریادگر مبارزه با امریکا بود، حمایتهای سرسختانهای از اوکردم ولی از زمانیکه تحت لوای تقدم توسعه بر عدالت دفاع از عدالت را رها کرد، از او جدا شدم، وقتی ازغارتگر بیت المال حمایت کرد با او مخالفت کردم و زمانیکه مروج کوتاه آمدن در برابر ظلم وجنایت امریکا شد به مقابله با اوبرخاستم. افتخار میکنم شجاعت داشتم کسی را که در مسند قدرت بود نقد کردم، در کارهای خیر او سهیم و از خلافهایش مبری باشم.
افتخار میکنم تا وقتی آقای احمدینژاد حامی مستضعفان و محرومان بود و خود را مجدانه وقف کار و مبارزه برای خدمت به مردم و مبارزه بااسرائیل و امریکا کرده بود از او حمایت و با او همکاری و به او کمک کرده ام و از روزی که به جای خدمت به محرومان راه زد و بند با احزاب منحرف برای بقای در قدرت را پیش گرفت و مبارزه با فساد اقتصادی و قاچاق را عملاً تعطیل کرد و کارهای کلیدی بانکها را به عناصر باندهای قدرت واگذار کرد تا آن افتضاحات را بهبار آورند ودر مقابل امریکا واداد و به صف سازشکاران پیوست مخالف او شده ام. افتخار میکنم که توانستم بر نفسم غلبه کنم و عدالت و حقیقت را فدای دوستیها و رفاقتها نکنم و از همان روزی که دوستم پایش را کج گذاشت و همانوقت که در موضع قدرت بود با کجرویهایش مخالفت کنم.
انصافاً اگر بدون حب و بغض بررسی کنیم حمایت آن دوره کاملا بجا و کار شایستهای بود چرا که در مدتی که ایشان مورد تأیید نیروهای حزباللهی بود و متقابلاً از ظرفیت آنها در خیلی امور استفاده میکرد، کارنامه درخشانی از خدمت در کشور شکل گرفت که نه در دولت قبل از آن سابقه داشت و نه در دولت بعد، کافی است آمار رسمی غیرقابل انکار فعالیتهای این دورهها را مقایسه کنیم در علم، در صنعت، در عمران و... و. چه کارهای بزرگی شروع شد و به پایان رسید و یا نگاه کنیم ببینیم طرحهای بسیار بزرگ متعدد عمرانی جاده، راه آهن، پالایشگاه و... و. که در دولت نهم و دهم ۶۰ الی ۷۰ در صد پیشرفت داشت وتقریباً رو باتمام بود دولت حاضر هنوز نتوانسته همان طرح های رو به پایان را بعد از گذشت پنج سال به اتمام برساند.
چرا راه دور برویم؟ مقایسه کنید بین عملکرد دولت قبل در زلزله ورزقان و این دولت در سرپل ذهاب. هشت ماه از زلزله ورزقان نگذشته بود که با همکاری دولت و سپاه و بسیج ساخت حدود ۵ هزار خانه دائمی و ۷ هزار محل نگهداری دام به پایان رسید و تحویل مردم شد و ظرف یک سال از وقوع زلزله تقریباً همه زلزله زدگان در خانههای دائم خود اسکان یافته بودند، در آنجا بخش اعظم زلزله زدگان اصلاً به کانکس نرفتند، بلکه با فوریت باور نکردنی از چادر مستقیم به خانه جدیدشان رفتند، حال آنکه در سر پل ذهاب بعد از گذشت چهار ماه هنوز تعدادی از خانوادههای زلزله زده در کانکس اسکان موقت هم مستقر نیستند و زیر چادرند.
حال ساخت خانهها چند سال طول بکشد خدا میداند. یا مقایسه کنید بی عملی موجود در خانه سازی را و مقایسه کنید با ساخت میلیونها خانه در دوره قبل این حرفها را قبول نمیکنند و میگویند باید عذرخواهی کنید چون اگر شما حمایت نمیکردید چنین فردی روی کار نمیآمد واین مشکلات ایجاد نمیشد. در جواب میگویم آن موقع که من از هرکدام از این افراد حمایت کردم، دورهای بود که هرکدام برجسته ترین خدمات و درخشانترین اقدامات را داشتهاند و از روزی که راه خطا در پیش گرفتهاند حامی آنان نبوده ام، بلکه آنها را نقد و نهی از منکر کرده ام. این کاری که شما میگویید، قصاص قبل از جنایت است و کنار گذاشتن ظرفیتها به صرف گمان به اینکه در آینده منحرف میشوند خلاف عقل و خلاف مروت است. نمیپذیرند و میگویند اگر شما این افراد را تأیید نمیکردید آنها روی کار نمیآمدند و دچار انحرافات نمیشدند.
میگویم اگر قرار است با احتمال انحراف افراد در آینده آنها را کنار بگذاریم دیگر کسی استثنا نمیشود، اگر بهخاطر حمایت از کسی که به طور فعال مشغول خدمت به مردم است به جهت انحراف بعدی او باید عذر خواهی شود اول از همه باید امام خمینی (ره) به خاطر احکامی که به خیلیها دادند و تعریفهایی که از خیلی افراد کردند که بعداً همانها بدترین افراد شدند عذر خواهی کنند. ولی ایشان جواب این شبهه را در آخرین بند وصیتنامهشان دادند آنجا که فرمودند: من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام.
آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود و میزان در هرکس حال فعلی او است (بند آخر وصیتنامه امام خمینی). شاید به ما خرده بگیرید که این بی وفایی است و دوستان قدیمی را کنار زدن رسم مروت نیست و به مرام خود ببالید و تصور کنید که شما با وفایید و برسررفاقتهایتان مانده اید، این هم حرف نا بجایی است چرا که ما بی وفایی نکردهایم. آنها بودند که پیمان شکنی کردند. از آغاز راه ما با هم پیمانی داشتیم، پیمان داشتیم که از حق و عدل دفاع کنیم، مدافع مستضعفان باشیم، باظلم و استکبار سازش نکنیم، ما بر این عهد و پیمان استوار مانده ایم و آنهایی را که از راه فاصله گرفتند هم به بیرون هل نداده ایم، بلکه همه همت خود را برای حفظ همه یاران در راه کرده ایم. این آنها بودهاند که نخواسته اند، ما خط عوض نکرده ایم، این آنها بودهاند که راهشان را از امام و شهدا جدا کرده اند. امامی که افتخار به آزادگی برای کنار گذاشتن یارانی که منحرف شدند را اینگونه بیان فرمودند: من بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبسته ام. چارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. (صحیفه نور ج ۲۱ ص ۱۰۸)
آقایان باز هم روی حرف خودشان ایستاده و استدلال را نمیپذیرند، ظاهراًحتی عمل وسیره امام خمینی(ره) را هم حجت نمیدانند. می گویم امیرالمؤمنین علی(ع) را چه میگویید، ایشان که با نگاه به جبین هر فردی تا هفت نسل او را میشناخت، چه بسیار افرادی را به مسئولیتها نصب فرمود یا تحت حمایت قرار داد یا به دوستی برگزید که بعدا در حدی خراب کردند که به جنگ با آن حضرت پرداختند، ایشان که محور عدالت تاریخ و برجسته ترین نماد حقیقت در تاریخ بشر هستند، اگر این نوع برخورد نقص است باید به حضرت ایراد بگیرید، مات و مبهوت نگاهم میکنند و جوابی نمی دهند. میگویم خود پیامبر عظیم الشأن اسلام را چه میگویید!؟ افراد بسیاری نظیر طلحه و زبیر در حلقه مرکزی حکومت او راه یافتند سمت های مهم والقاب برجسته از پیامبر گرفتند ولی همین افراد بعدها منحرف شدند، بعضاً آنقدر معاند که حتی اجازه مکتوب شدن وصیت آن حضرت را ندادند. اصلاً از پیامبر(ص) و علی(ع) بگذریم، این شیوه خود خداوند عزوجل است؛ خدایی که عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن است، یعنی از گذشته و حال و آینده هرچیز با خبر است. او چرا موقعیتهای بالای معنوی و جایگاههای برجسته و حتی مستجاب الدعوهای را به کسانی که بعد روبهروی خود او میایستند میدهد؟ یکی از آن افراد بلعم باعورا از علمای بنیاسرائیل بود و جایگاهش در دستگاه ربوبی به قدری بالا گرفت که اسم اعظم میدانست و همه دعاهایش به استجابت میرسید اما در نهایت کارش به آنجا رسید که خدای متعال در قرآن او را به «سگ» تشبیه میکند آنجا که در آیات ۱۷۴و۱۷۵ سوره اعراف در وصف او میفرماید:
وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین
و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد.
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ ذلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُون
و اگر میخواستیم او را با این آیات بالا میبردیم ولی او به زمین دل بست و از هوای نفس پیروی کرد، مَثَل او همچون سگ است که اگر به او حمله کنی زبانش را بیرون دهانش قرار میدهد و اگر او را ترک کنی زبانش را بیرون دهانش قرار میدهد. این مَثَل قومی است که آیات ما را تکذیب کردند، پس داستانها را بازگو کن شاید بیندیشند جایگاه شیطان کجا بود؟
روایت شده است که صبح آن شبی که پیامبر(ص) به معراج رفتند و همه جا را دیدند، شیطان خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله! شب گذشته که به معراج رفتید، در آسمان چهارم، طرف چپ «بیت المعمور» منبری بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده، آیا آن منبر را شناختی؟ آیا میدانی آن منبر متعلق به کیست؟ : آن منبر من بود، بالای آن مینشستم و ملائکه پای منبرم نشسته و من آنها را موعظه میکردم، ملائکه از عبادت و بندگی من تعجب میکردند. وقتی که تسبیح از دستم میافتاد، چندین هزار ملک برخاسته تسبیح را میبوسیدند و به دست من میدادند. اعتقاد من این بود که خداوند مخلوقی برتر از من خلق نفرموده است. اما امر بر عکس شد و رانده درگاه الهی شدم و الان از من بدتر و ملعونتر در درگاه احدیت کسی نیست. چرا خدا چنین جایگاهی را به شیطان داده بود در حالیکه خدا سرنوشت او را میدانست؟ خدای متعال بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری داد: «یا بنی اسرائیل اذکرو نعمتی التی انعمت علیکم و انی فضلتکم علی العالمین؛ ای فرزندان اسرائیل به یاد آورید نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم و شما را بر همه عالمیان برتری بخشیدم (۱۲۲ و ۱۴۷بقره).»
وقتی ناسپاسی و عصیان می کنند خدا همین بنی اسرائیل نور چشمی را به خاک سیاه مینشاند وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ (بقره: ۶۱)
حتی بخشی از آنان را مسخ میکند و به بوزینه تبدیل میکند وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ.
ریزشها و رویشها سنت قطعی الهی و وعده آزمایش مربوط به هر جریان حقی است، اگر به افرادی که موضع حق طلبانه و عدالتخواهانه داشته خدمتگزار مردم بودهاند رأی دادهام و از آنها حمایت کرده ام خیلی کار درستی کرده ام و جای هیچ عذرخواهی ندارد. حتی اگر آن افراد بعداً مفتون ومنحرف شده باشند به آن انتخاب و آن حمایت درزمان خودش افتخار میکنم و به رویگردانی از آن افراد بعد از دور شدن آنهااز راه حق هم افتخار میکنم، چرا که بر اساس سنت الهی و روح آزادگی عمل کرده ام؛ سنتی که نه قصاص قبل از جنایت میکند و نه بعد از جنایت بر رفاقت با خاطی تعصب میورزد؛ سنتی که اجازه میدهد در روند تکاملی بشر ماهیت حقیقی همه افراد شناخته شود «ولنبلوکم حتی نعلم المجاهدین منکم والصابرین ونبلوا أخبارکم». (سوره محّمد، آیه ۳۱)
آنهایی باید عذر بخواهند که برخلاف سنت الهی عمل کرده اند، افراد خادم را به خاطر اینکه جزو باند و گروه آنان نبودهاند کنار زدهاند یا اگر یک خدمتگزار منحرف شده و به فساد کشیده شده و جزو باند و گروه آنها بوده با وجود فساد از روی تعصب از او حمایت کردهاند. آنهایی که رهبر حزبشان به فساد کشیده شد وپس از اثبات مراتب فساد و اختلاس های کلان او در دادگاه چند سال زندانی شد ولی به خاطر تعصبهای حزبی آن عنصر مفسد اقتصادی را در رهبری حزب خود ابقا کردند. آنهایی که رهبر حزبشان از شیوخ فاسد و مرتجع عرب برای فعالیتهای سیاسی خود پول گرفت، ولی باز هم او را در رهبری حزب خود ابقا کردند. آنهایی که رهبر حزبشان با دروغ و فریب و کمک رسانههای استعماری ماهها کشور را به آشوب کشیدند، موجب کشته و مجروح شدن افراد بیگناه شد و اعتبار ایران را در جهان تضعیف کرد ولی هنوز بر ریاست آن عنصر فاسد ویاغی برخودشان اصرار دارند. کسانیکه عضو مرکزیت تشکیلاتشان شنیعترین اعمال خلاف اخلاق را مرتکب میشوند فیلم آنرا میبینند و مطمئن میشوند ولی آن فاسد را در مرکزیت خودشان حفظ میکنند. آنهایی که بسان جاهلیت عرب از عناصر حزب و قبیله خودشان حتی اگر جنایت کنند حمایت میکنند و بر پاکترین انسانهای روزگار صرفاً به جهت اینکه جزو حزب و قبیله آنها نیستند میتازند.
آنهایی که روح آزادگی، حق طلبی و جوانمردی را در وجود خودشان کشتهاند و برده وار از هر کسی که درحزبشان است، صالح باشد یا فاسد، خوب باشد یا بد، ظالم و متجاوز باشد یا عادل حمایت میکنند آنها نه تنها باید از این تعصب جاهلانه عذرخواه باشند، بلکه باید به خاطر خروج از مدار شرافت انسانی خجالت بکشند و شرمنده باشند. حالا کاغذ و قلم هارا در آورید، دوربینها و ضبطها را روشن کنید میخواهم اعتراف کنم، اعتراف میکنم که ما بنده حقیم نه برده حزب و جناح. ما مرام را از امیرالمؤمنین(ع) آموختهایم که ضمن تقبیح تعصبات باطل میفرماید: «فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور(نهج البلاغه، خطبه ۳۹، ص ۱۲۳ ) اگر قرار است به چیزی تعصب بورزید، تعصب شما باید در صفات شایسته و کارهای نیک و پسندیده باشد.» اگر تعصبی داریم روی اعتقادات حق و آرمانهای الهی باشد و نه روی «افراد» که دائماً در حال تغییرند، چه خوبهایی که عاقبت بد میشوند وچه بدهایی که توبه کرده به عرش میرسند. منطق ما منطق امام علی(ع) است که فرمود ان دین الله لایعرف بالرجال بل بآیه الحق، فاعرف الحق تعرف اهله»؛ همانا دین خدا با موقعیت اشخاص شناخته نمیشود، بلکه با معیار و نشانه حق شناخته میگردد، پس حق را بشناس تا اهلش را بشناسی و به این منطق افتخار میکنیم. به منطق انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم افتخار میکنم.
پاسداری از امید مردم
فاطمه سعیدی در روزنامه ایران نوشت:
استیضاح پرماجرای وزیران تعاون، کار و رفاه اجتماعی و راه و شهرسازی روز گذشته در دستور کار مجلس بود و نتیجه آن اعتماد دوباره بهارستان به دو عضو پاستور شد. امروز هم البته استیضاح وزیر جهاد کشاورزی در دستور کار قرار دارد و با توجه به بحثهای رد و بدل شده بین موافقان و مخالفان استیضاحها بهنظر میرسد محمود حجتی هم برای ابقا در کابینه راه دشواری پیش رو نداشته باشد. گذشته از بحثها و حاشیه سازیها و طرح ادعاها یا شایعههای مختلفی که از چند روز پیش درباره این استیضاحها مطرح بود، نکته قابل تأمل و البته قابل دفاع جلسه دیروز مجلس، به نمایش گذاشتن مردمسالاری دینی بود.
آنجا که نمایندگان مخالف وزیران استیضاح شده با فراغ بال استدلالهای خود برای برکناری وزیران را بیان کردند و اعضای کابینه هم پاسخ گفتند و از عملکرد خود دفاع کردند. در صحن علنی اتفاق ناخوشایند یا حاشیه توأم با توهینی از سوی نمایندگان مجلس و دولت دیده نشد و مخالفان و موافقان در احترام کامل موارد مورد نظر را مطرح کردند. نتیجه کار هم نشان داد که مجلس دهم با وجود برخی انتقادها بهعملکرد دولت دوازدهم، همچنان خود را همراه پاستور میداند. بدون تردید این همراهی نیز برخاسته از درک درست شرایط کشور و مسیر پیش رویی است که بهارستانیها و پاستورنشینان برای حرکت در آن سوگند یاد کردهاند، مسیری که جز اعتلای ایران نیست. اگر چه در این میان و بخصوص در شیوه پیمودن این راه اختلاف نظرهایی وجود دارد اما دو قوه پذیرفتهاند که قانون ملاک عمل و حرکت خواهد بود.
جلسه دیروز البته برای دولتیها هم خالی از حسن و لطف نبود و بدون تردید نمایندگان دولت که در صحن علنی حضور داشتند یا مشروح مذاکرات را شنیدند، آن را فرصت مغتنمی میبینند تا دغدغههای نمایندگان را جدیتر مورد توجه قرار دهند و در بهبود برخی اشکالات احتمالی اهتمام بیشتر داشته باشند. فراکسیون امید مجلس در این میان یک بار دیگر نشان داد با وجود انتقادات جدی که به عملکرد سیاسی دولت و حتی وزیران استیضاح شونده دارد اما در برابر به مخاطره افتادن منافع ملی و سوء استفاده مخالفان امید ملت حتماً دست رد به سینه دولت نمیزند. وزیران استیضاح شونده بدون نقص و اشکال نیستند. حتماً به عملکرد آنها نیز نقدهایی وارد است اما اولویت کشور امروز استیضاح این وزیران نیست و تشخیص اولویت در شرایط فعلی ضرورتی است که نمایندگان باید آن را در نظر میگرفتند.
با وجود آنکه بویژه پس از آغاز به کار دولت دوازدهم ارتباط دولت و فراکسیون امید دچار چالشهای غیرضروری شده است اما نگاه منطقی اصلاحطلبان که در فراکسیون امید نیز جاری و ساری است نگاهی مبتنی بر کینه توزی نیست و تنها منافع ملی است که خط قرمز محسوب میشود. آنچه در جریان استیضاح شاهد بودیم نشان داد که اصلاحطلبان مجلس بر خلاف تبلیغات و جوسازیهای مخالفان نه از دولت روحانی عبور کردهاند و نه این نسخه را تجویز میکنند.
امروز وظیفه همه ماست که از امید مردم حراست کنیم. در فضایی که دشمنان خارجی و غافلان داخلی هر روز بذر یأس میکارند تا هر کدام به هدفی که در ذهن دارند برسند وظیفه همه ما که با امید مردم در نظام مسئولیت پذیرفتهایم این است که خدمت به کشور را آلوده به اغراض فردی و جناحی نکنیم. فراموش نکنیم که اعتماد مردم همیشگی نیست و خطرناکترین عارضه برای یک ملت ناامیدی از اصلاح امور است.
دنبال بازگرداندن جایگاه مجلس
علی تاجرنیا در شرق نوشت:
بعد از رأینیاوردن دو استیضاح روز گذشته در مجلس دهم، برخی نمایندگان منتقد استیضاح، با صراحت بیشتر زمان نامناسب، محورهای ضعیف و مسائل شخصی در استیضاح را دور از جایگاه مجلس دانستند. در چند هفته گذشته نیز این موضوع در رسانهها و بهویژه در میان فعالان سیاسی شناختهشده اصلاحطلب مطرح بود. فارغ از گرایش سیاسی سه وزیری که استیضاح آنان اعلام وصول شد، تأکید اصلاحطلبان که بعضا سابقه نمایندگی مجلس را هم در کارنامه دارند، این بود که اهرمهای نظارتی مجلس باید در جای مناسب به کار گرفته شود تا وقت پارلمان که هر دقیقه آن هزینههایی سنگین دارد، صرف مسائل جدی مردم و اصلاح قوانین در راستای توسعه پایدار شود؛ اما به باور نگارنده، باید آسیبشناسی رفتار برخی نمایندگان مجلس را در جای دیگری جستوجو کرد.
ساختار مجلس دهم برگرفته از نظام انتخاباتی کشور است. انتخابات در دنیای مدرن با فعالیت احزاب و گروههای سیاسی شناسنامهدار همزاد است؛ اما در ایران، به دلیل نوع نظارت، همه ظرفیتهای موجود جامعه نمیتوانند به عرصه انتخابات وارد شوند. از سوی دیگر، احزاب به دلیل به رسمیت شناختهنشدن و همچنین محدودیتهای موجود، امکان تربیت نیروهای کیفی را برای سمتهای سیاسی ندارند. در چنین فرایندی، نیروهای کادر سیاسی و چهرههای شناختهشده نمیتوانند در مرحله نهایی انتخابات حضور پیدا کنند و این امر به ورود افرادی به مجلس منجر میشود که ملاحظات شخصی و حداکثر منطقهای را به مسائل ملی و کلان کشور ترجیح داده و همچنین ناگزیر از تأمین منافع همراهان روزهای انتخابات هستند. در این شرایط، مسائل مهمی مانند نظارت بر وزرا و قانونگذاری، درگیر لابیگریها و رفتارهای خارج از عرف میان نماینده و مسئولان اجرائی میشود.
این آفت در دولت نیز به شکل دیگری خود را نشان میدهد و در مسائلی مانند بودجه، ملاقاتهای شخصی و وعدهها، جایگزین ضوابط حرفهای کار پارلمانی شده و در بحث نظارت، تذکر، سؤال و استیضاحهایی مطرح میشود که قوت کارشناسی را ندارند. متأسفانه برای اینکه در مجموعه اصلاحطلبان نیز طیفی از نیروها فعال هستند، پرنسیب و مرزهای هویتی به دلیل حضور به هر قیمت در انتخابات، تا حدی مخدوش شده است و افرادی برای تمام فصول، در هر شرایطی به حضور در انتخابات میاندیشند.
فقدان حضور اصلاحطلبان پیشرو و به تبع آن، فقدان تشکیلات پذیرفتهشده در این جریان، میتواند به سرمایه اجتماعی گرانبهای آنان آسیب بزند. به نظر میرسد برای کار سیاسی و انتخاباتی، باید حداقلهایی را در نظر گرفت و مادامی که لایههای پنجم و ششم نیروهای شناختهشده این جریان نمیتوانند از شرایط نظارتی فعلی عبور کنند، باید در ارائه فهرستهای انتخاباتی تأمل بیشتری کرد. اصولگرایان شناختهشده نیز در وضعیت موجود مسئول هستند.
آنها در سه دهه گذشته با نوعی رانت حاصل از مواجهه ناظران با رقیب سیاسی آنان، همواره به نوعی با آسودگی وارد انتخابات شدهاند و این مسئله، دو بال مورد نیاز کار سیاسی که منجر به تشکیل دولت و مجلس میشود؛ یعنی گفتمانسازی و تشکیلات را در آنها ضعیف کرده است.
همچنین نیروهای جدید و جوانتر حزبی آنان نیز به این دلیل که جریان فرصتطلب پرسروصدا با تشکیلات خلقالساعه انتخاباتی به آنها ترجیح داده شدهاند، فرصت حضور در انتخابات را از دست دادهاند. به نظر میرسد عقلای کشور و تصمیمسازان حتما باید برای حفظ جایگاه دولت و مجلس، نسبت به بازنگری در نظام انتخاباتی کشور تجدیدنظر کنند. مردم شاهد و ناظر این اتفاقات هستند و با رشد جامعه ارتباطاتی، نمیتوان مانع بدبینی آنها به سطح کیفی مجالس، شوراها و... شد.
اخلال در نظام تصمیم گیری
در سرمقاله "صبح نو" آمده است:
دیروز مجلس شورای اسلامی دو وزیر مرتبط با حوزه اقتصادی و اجتماعی را استیضاح کرد و به هر دو مجدداً رأی اعتماد داد؛ امروز نیز بررسی استیضاح یک وزیر دیگر اقتصادی در دستور کار مجلس قرار دارد و برآوردها این است که وی نیز موفق به جلب اعتماد نمایندگان خواهد شد.
در حالی که اقتصاد ملی در شرایطی نابسامان قرار دارد، حرکت نمایندگان به سمت مطالبه این امور از وزرای مذکور ستودنی است، اما جای سؤال اینجاست که سؤالات و ابهامات چگونه مطرح شوند. جمع قابل توجهی آن را امضا میکنند و بعد فرایند پیچیدهای از لابی گری ها شکل گرفته و نهایتاً نتیجه ادعاشده حاصل نمیشود و این روند در ۳-۲ سال اخیر چندین بار تکرار شده است.
▫️پیامد چنین اتفاقی، آنهم درباره وزرایی که در پنجمین سال صدرات خویش هستند، چرخیدن در بر همان پاشنه قبلی و به سرانجام مناسب نرسیدن مشکلات اقتصادی است. در اینجا شائبهای در عرصه عمومی به وجود آمده که گویا واسطه گری های سیاسی، مالی و مناصبی موجب تغییر دیدگاهها و برآوردهای رأی دهندگان در هنگامه تصمیم گیری برای استیضاحهاست؛ امری که اگر چه تازگی ندارد، اما به نظر میآید هم از جانب دولتیها تشدید و ترغیب شده و هم میزان پذیرش و همراهی مجلسیها.
ادامه این روند و تعمیق بیشتر آن میتواند کلیت نظام تصمیم گیری را مختل و ضرباتی جدی بر سیاست گذاریهای کلان مرتبط با فسادستیزی و افزایش کارآمدی وارد آورد.